باید آتش شهوت و غضب را با مدد انفاس اولیاءالله خاموش ساخت
( 1251)تو مثال دوزخی، او مؤمن است |
|
کشتن آتش به مؤمن ممکن است |
( 1252)مصطفی فرمود از گفت جحیم |
|
کو به مؤمن لابهگر گردد ز بیم |
( 1253)گویدش بگذر ز من ای شاه زود |
|
هین که نورت سوز نارم را ربود |
( 1254)پس هلاک نار نور مؤمن است |
|
زآنکه بی ضد دفع ضد لایمکن است |
( 1255)نار ضد نور باشد روز عدل |
|
کان ز قهر انگیخته شد این ز فضل |
( 1256)گر همی خواهی تو دفع شر نار |
|
آب رحمت بر دل آتش گمار |
( 1257)چشمهْ آن آب رحمت مؤمن است |
|
آب حیوان روح پاک محسن است |
( 1258)پس گریزان است نفس تو از او |
|
زآنکه تو از آتشی او آب خو |
( 1259)ز آب آتش زان گریزان میشود |
|
کآتشش از آب ویران میشود |
جحیم: دوزخ.
نورت نارم را ربود: برگرفته است از حدیث «تَقُولُ النَّارُ لِلمُؤمِنِ جُز یا مُؤمنُ فَقَد أَطفَأَ نُورُکَ لَهَبِى.»[1].
آتش: نشانه قهر الهی است؛
هلاک: تباهى، نابودى، کنایت از خاموش ساختن.
لا یُمکِن: (جمله فعلیه) نشدنى.
نور: نشانه فضل اوست؛
روز عدل: قیامت.
فضل: یعنی لطف در حدّی که بالاتر از شایستگی بنده باشد.
قهر و فضل: قهاریت مظهر عدل خداست و فضل مظهر بخشش او. بدین جهت در دعا مىخوانیم «اِلهِى عامِلنا بِفَضلِکَ وَ لا تُعامِلنا بِعَدْلِکَ»
مُحسن: نیکو کار.
ویران شدن: کنایه از خاموش شدن.
( 1251) او چون مؤمن و تو چون دوزخ هستى مؤمن مىتواند این دوزخ را خاموش کند . ( 1252) حضرت رسول (ص ع) فرمود که دوزخ بمؤمن التماس مىکند. ( 1253) و مىگوید زود از من دور شو و بگذر که نور تو سوز نار مرا مىرباید .( 1254) پس نور مؤمن هلاک کننده آتش است چرا که هر چه را فقط بضد او مىتوان دفع نمود. ( 1255) و نار ضد نور است چرا که آن از قهر و این از فضل و رحمت است . ( 1256) اگر مىخواهى نار را دفع کنى آب رحمت بر دل آتش بریز . ( 1257) و چشمه آن آب رحمت مؤمن است و آب حیوان روح پاک نکو کاران مىباشد . ( 1258) نفس تو از آن جهت از مؤمن گریزان است که تو از آتش قهر و سخت و او از آب جویبار رحمت است . ( 1259) آتش از این جهت از آب مىگریزد که آتش او از آب ویران مىگردد .
در کلام مولانا نفس به دوزخ تشبیه شده است و در منابع عرفانی و قرآنی، هفت در دوزخ را کنایه از صفات نفس و اخلاق رذیله دانستهاند. در این ابیات مولانا از مؤمن به عنوان آبی یاد میکند که آتش دوزخ را خاموش میکند. به عبارت دیگر ایمان، خوی زشت را به خوی نیک مبدل میسازد. مولانا به این حدیث نبوی اشاره میکند که: « آتش دوزخ به مؤمن میگوید: ای مؤمن زود از من درگذر که نور تو آتش مرا سرد و خموش سازد». مولانا راه رهایی از قهر الهی را جاری کردن آب رحمت در دل میداند و میگوید: مؤمنان و محسنان، چشمه رحمت الهاند و قهر رحمت را از تو دور میکنند؛ و نفس تو که طبع آتش دارد از این آب رحمت گریزان است.
واقعیت این است که گاه خوى بد در انسان چنان ریشه می دواند که شخص از بدى خوى خویش بىخبر می ماند، و دیگران از او آسیب می بینند و او آگاه نیست. لیکن اگر همین انسان در کار خود آگاه باشد و تأمل کند، می تواند بر بدى خوى خویش واقف گردد. در این صورت علاج آن از دو راه ممکن است، یکى به طریق ریاضت و به گفته غزالى: «هر چه آن خصلت می گوید ویا می خواهد، خلاف آن را انجام دهد ،زیرا که شهوت را جز مخالفت نشکند و هر چیزى را ضد وى بشکند.»[2] و یا آن که صاحب نفسى دست او را گیرد تا از برکت تعلیم وى آن خوى بد از وى برود.
در ادامه در تعریف محسن، نیکلسون به این حدیث تکیه میکند: «الاحسان ان تعبد الله کانّک تراه؛ احسان این است که خدا را به گونهای بپرستی که گویی او را میبینی»[3]. بنابراین محسن کسی است که در عبادت پروردگار چنان خالص باشد که گویی حق را میبیند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |